ماجرا از خبرگزاری ایتنا شروع شد که در یکی از خبرهاش به نقل از تیم مشاور حسن روحانی دعوت کرد که مردم نظرات خود را درباره وزیر جدید ارتباطات برای ایمیل خبرگزاری ارسال کنند تا آنها هم نظرات را در اختیار رئیس جمهور و افرادش بگذارد. پس من هم از این فرصت استفاده میکنم و … .
دانشگاهی که در آن درس میخوانم دانشکدهای دارد به نام کامپیوتر، این دانشکده رئیسی دارد که مدرک دکترایش را چندین سال پیش از یکی از دانشگاههای مطمئنا خوب انگلستان (یا همچین جایی) گرفته است. تازه آن زمان که کامپیوتر هنوز اینچنین همه گیر نشده بود. سنش هم زیر شصت است مطمئنا. نمیدانم شاید شما بگویید حتما خیلی علاقهمند و پیگیر بوده که به چنین جایی رسیده. اما من فرض دوم را انتخاب میکنم.
دوستی داشتم (یا شاید هنوز هم دارم) که هم رشتهای من بود اما اصلا به این رشته علاقه نداشت. دلیل انتخابش را که پرسیدم گفت به خاطر حرفها و اصرارهای دیگران و به خاطر اینکه گفتهاند توی این رشته پول و آینده است فناوری اطلاعات را انتخاب کرده. انتخاب مورد علاقهاش اصلا چیزی کاملا متضاد بود: علوم انسانی، جامعه شناسی، حقوق.
چند ماه پیش فرصتی پیش آمده بود که با بچههای انجمن علمی کامپیوتر در روزهای پایانی سال برای اولین بار با رئیس دانشکده دیدار کنیم و از حال و روز و آنچه به ما گذشت و آنچه نگذشت گزارش دهیم. کلاسور پوسترها را که باز کردیم من به هیچ چیز توجه نمیکردم و تمام نگاهم به چهرهی آقای رئیس بود، دوست داشتم واکنشهایش را در برابر هر پوستر ببینم. پوسترها را یکی یکی نشان دادیم و یکی هم برای هر کدام توضیحاتی میداد. از لحظه شروع توضیحات تا خاتمهی آنها هیچ کدام از ماهیچههای صورت آقای رئیس حتی ذرهای هم تکان نخورد. بعضی از پوسترها را با سرعت رد میکرد طوری که طرف از توضیح ماندن جا میماند و حرفش را نیمه کاره رها میکرد. در کل معلوم بود که اصلا برایش مهم نیست. توضیحات که تمام شد کمی صحبت کرد و گله کردیم و آخر کار هم مثل همیشه گفت که برای سال آینده کمکمان میکند.
فرض دومم این است که این آقای رئیس دانشکده هم در چنین مسیری که گفتم به اینجا رسیدند. یعنی به خاطر آینده پا به این مسیر گذاشته.
دنیای اطراف ما پر شده است از این جور آدمها. آدمهای که به کارهای خود کوچکترین علاقهای ندارند. آدمهایی که صرفا با یکسری ملاحظات و آینده اندیشیها مسیر خود را انتخاب کرده اند. ظاهرا موفق شدهاند. امور مهمی را به دست گرفتهاند و سمتهای بالایی دارند اما باطنا میبینیم که کارها آن طور که میخواهیم پیش نمیرود. طرف دکترایش را از فلان دانشگاه فلان کشور گرفته اما فقط کافی است اندکی با او هم صحبت شوی تا بفهمی ذرهای به کاری که میکند علاقه ندارد.
قبلا هم با او و سایر اساتید دانشکده برخورد داشتم. وقتی مسابقه ACM برگزار کردیم هیچ کس برایش مهم نبود. کارهایشان را کردند امضاها را زدند و پولها را دادند اما هیچ کس علاقه نشان نداد که چکار میکنید، از چه زبانی میخواهید استفاده کنید، کجای کارید، چه تیمی اول شد، سوالها چی بود و … یا وقتی که بعد از دو سال نشریه دادیم بیرون هیچ کدام نیامدند درباره نوشتهها با ما صحبت کنند، هیچ کدام نگفتند فلانی نوشتهات را خواندیم، فلانی آنجایش مشکل داست، آنجایش خوب بود، این کار را کنید بهتر میشوید، درباره فلان چیز تحقیق کنید و بنویسید و… .
چیزی که از شما میخواهم تنها یک چیز است. این دنیا و این کشور را آدمهای عادی نمیتوانند نجات دهند ما به کسانی احتیاج داریم که نه تنها برای کاری که میکنند بلکه برای موضوعی که در آن هستند با تمام وجود مایه بگذارند. ما در کابینه به خصوص در وزارت فناوری اطلاعات به کسی احتیاج داریم که علاوه بر علم، عاشق فناوری اطلاعات باشد. انقدر دست روی آدمهای پیر و قدیمی نگذارید فکر نکنید آنها با تجربهتر و بهتر هستند جوانها شاید تجربه نداشته باشند اما میدانند باید کجا بروند شما تنها قدم برداشتن را به آنها یاد دهید مطمئن باشید بهترین مسیر را انتخاب میکنند.
امور اصلی را به کسی بسپارید که گیک باشد آنها هستند که همه چیز را تغییر میدهند.
+شما هم اگر میخواهید درباره وزارت ارتباطات به رئیس جمهور نامه بنویسید:info@itna.ir